Saturday, May 11, 2019

ریموند لوتا: ریشه های ستم بر زن و اهمیت استراتژیک مبارزه برای رهایی زنان



به عنوان مقدمه: نگاهی به سابقه این بحث
متنی را که می خوانید نظرات ریموند لوتا اقتصاددان کمونیست در مورد مبانی و جایگاه استثمار و ستم بر زنان در دنیای سرمایه داری ـ امپریالیستی است. همان طور که خود لوتا در این متن اشاره می کند، پایه های بحثش را بر جزوه «سنتز نوین و مساله زن» اثر باب آواکیان استوار کرده است. در اینجا لازم می دانیم در مورد سابقه این مبحث توضیحی بدهیم.
اواسط دهه 1380 آنچه جنبش بین المللی مائوئیستی نامیده می شد و در قالب «جنبش انقلابی انترناسیونالیستی» به درجه معینی از اتحاد سیاسی و ایدئولوژیک و تشکیلاتی دست یافته بود، دچار بحران و از هم گسیختگی شد. ریشه های اصلی این بحران را باید در مسائل حل نشده دیدگاهی و خطی بعد از شکست انقلابات سوسیالیستی قرن بیستم و مشخصا شکست سوسیالیسم در چین بعد از مرگ مائو جست و جو کرد. همزمان، به هم خوردن چهره دنیا بعد از پایان جنگ سرد و تغییرات مهمی که در ساختار اقتصادی و صف آرایی های جهانی انجام شد، ضرورت ارائه جمعبندی و تحلیل علمی از این تحولات و نتایجش برای ترسیم استراتژی انقلابات سوسیالیستی عصر کنونی را مطرح می کرد. این شرایط بحرانی باعث تشدید جهت گم کردگی، التقاط و رشد انحرافات گوناگون در صفوف مائوئیست ها شد. جمعبندی ها و سنتزی که باب آواکیان از کمونیسم علمی جلو گذاشت از جانب بخش بزرگی از جنبش مائوئیستی نادیده گرفته شد و یا مستقیما با آن مخالفت شد.
علیه سنتز نوین آواکیان، دو گرایش (یکی دگماتیستی و دیگری انحلال طلبانه) سر بلند کرد. گرایش دگماتیستی ادعای پافشاری بر اصول مارکسیستی لنینیستی مائوئیستی و خط انقلابی بازمانده از دوران مائو را داشت. این گرایش در تئوری و عمل، ضرورت تصحیح و تکامل آموزه های کمونیستی تاکنونی و انجام گسست های ناگزیر در اپیستمولوژی (شناخت شناسی) و رویکرد و روش های گذشته را نفی کرد؛ به جنبه های نادرست در دیدگاه ها و عملکردها و الگوهای گذشته چسبید و نتیجتا دچار عقبگرد شد و به قهقرای بورژوا دمکراتیسم و ناسیونالیسم افتاد. گرایش انحلال طلبانه اما تحت عنوان مشاهده و درک تغییرات واقعی، ظاهرا به دنبال پیدا کردن پاسخ های جدید به پرسش های جدید بود. مشکل این بود که در این مسیر، هسته صحیح و انقلابی مارکسیسم را به شکل ها و با توجیهات مختلف زیر سوال برد، در تحلیل از نیروهای طبقاتی و اجتماعی و مفهوم مبارزه طبقاتی و انقلاب به کجراه افتاد، از استراتژی انقلاب اجتماعی و افق کمونیسم دور شد و به انواع و اقسام نظرات بورژوا دمکراتیک، هویت گرایانه و نهایتا رفرمیستی در غلتید. گرایش به مارکسیسم فمینیسم یکی از شکل های این انحلال طلبی و هویت گرایی بود. انحلال طلبی البته در نحوه تحلیل و جمعبندی از تاریخچه جنبش بین المللی کمونیستی نیز بازتاب پیدا کرد و به نقد غیر تاریخی و غیر دیالکتیکی از اشکالات و انحرافات کمونیست های انقلابی انجامید. این گرایش، اهمیت دستاوردها و پیشرفت هایی را که از جمله در تلاش برای رهایی زنان، علیرغم عقب ماندگی ها و عقبگردها در انقلابات سوسیالیستی قرن بیستم حاصل شده بود، کمرنگ کرد.
نکات فشرده ای که در اینجا ریموند لوتا در مورد ریشه های ستم جنسیتی و ارتباط آن با شیوه تولید سرمایه داری و اهمیت استراتژیک مبارزه برای رهایی زنان مطرح می کند، در مرزبندی با آن گرایش انحلال طلبانه و هویت گرایانه  تبیین و تدوین شده که صورت مارکسیست فمینیستی به خود گرفت. این مطلب نسبتا کوتاه، به درک بهتر دیدگاه و رویکردی که باب آواکیان در سند «سنتز نوین و مسئله زن» (به ویژه در بخشی تحت عنوان "تضادهای حل نشده") پیش گذاشته کمک می کند.
جنبشـــــ
بـــــرای
انقلابــــــ
برای مطالعه ادامه مطلب روی نام مقاله در ستون سمت راست کلیک کنید

No comments:

Post a Comment

به یاد رفیقی که چهل سال است گمنام مانده است

  در روزهای بهمن، هجوم خاطره ها بر نسل ما آغاز می شود. باید هم چنین باشد. چرا که آن خاطرات، با آتش شور و فلز شعور  در ذهن ما حک شد و از جوهر...