Thursday, February 21, 2019

درباره طبقه متوسط

مطلب زیر را رفیقی با نام مستعار (مخفف) س. ب. برای وبلاگ ارسال کرده است. این مطلب به مقوله ای کماکان نامشخص و  البته مورد مشاجره یعنی «طبقه متوسط» می پردازد. انتشار این متن را برای دامن زدن به بحث تئوریک ـ سیاسی پیرامون این مفهوم سازی، این تقسیم بندی اجتماعی، و نتیجه گیری ها و جهت گیری های گوناگون پیرامون آن مفید می دانیم.  با تشکر از رفیق س. ب. و با دعوت از بقیه دوستان مراجعه کننده به وبلاگ برای درگیر شدن در این بحث. 


طبقه متوسط                                              


موضوع طبقه متوسط مقوله ای هست که در محافل سیاسی و اجتماعی ومباحث جامعه شناسی، زیاد به کار برده میشود. اما درک واضحی از آن و اینکه چه کسانی در این طبقه قرار میگیرند وجود ندارد، در این گفتار سعی بر آن است که ضمن دادن تعریفی از ان از میان تعاریف مختلف، با استفاده از آمار موجود، درکی از طیف هایی از بازیگران درون آن ایجاد گردد تا کیفیت و کمیت لایه های آن از میان انبوهی از غبار و گنگی ها به روی پرده بازآید و در پیش چشم قرار بگیرد، تا تاثیر و نقش هرکدام از لایه های ان در کنش های اجتماعی قابل تشخیص گردد.....

برای مطالعه مقاله روی ستون سمت راست، تیتر درباره طبقه متوسط کلیک کنید. 

بیان آماری طبقات و اقشار اجتماعی

نوشته زیر را رفیقی با نام مستعار (مخفف) س. ب. برای وبلاگ خیابان انقلاب ایمیل کرده است. او در این نوشته تلاش کرده با رجوع به آمار و ارقام در دسترس، تصویری عمومی از موقعیت طبقات و قشرهای جامعه ایران بدست دهد. هدف از این نوشته، ترسیم گرایشات طبقاتی و تفاوت در افق ها و جهت گیری ها نیست و همانطور که خود نویسنده در ابتدای متن می گوید «تلاش است برای بیان آماری طبقات و اقشار اجتماعی». به علاوه، در همه مطالعات آماری، به ویژه در مورد قشرهای درگیر در فعالیت های کشاورزی، چند و چون و تفاوت هایی که در نحوه پیوند «بهره برداران» با ابزار و عوامل تولید (زمین و آب و ماشین آلات و وام و اعتبار و دیگر نهاده های ضروری) وجود دارد ناگفته می ماند. درک این موضوع اساسا در جریان مطالعات میدانی در محیط های متنوع و متفاوت یک جامعه با دیدگاه و روش علمی می تواند روشن تر و عمیق تر شود. جا دارد ضمن تشکر از رفیق س. ب. از او و دیگر رفقایی که مطالب خود را برای وبلاگ ایمیل می کنند بخواهیم که در نوشته های خود حتما منابع آماری را با ذکر تاریخ نگارش بیاورند. 

بیان آماری طبقات و اقشار اجتماعی


مقدمه                                                       


نوشته حاضر تلاشی است برای بیان آماری طبقات و اقشار اجتماعی در جامعه ایران . هرچند اطلاعات آماری در ایران بخصوص بعد از سال های 1380 دارای غل و غش زیادی هستند اما از روی ناچاری و با امید به آنکه کلیت اطلاعات با تلرانس های نسبتا قابل قبولی بیانگر موضوعات خود باشند ، سعی شده است با اوردن اطلاعات اماری مرتبط با هم در کنار یکدیگر برای خواننده این امکان فراهم گردد تا بتواند نتیجه گیری منطقی و رهنمود بخشی از انها استنتاج نماید . در این جستار سعی بران است که طبقه سرمایه دار و طبقه کارگر و اقشار میانی (طبقه متوسط ) از نظر کمی و درصد تشکیل دهنده ترکیب اجتماعی مشخص گردیده و سپس در ادامه با جزییات بیشتر به کیفیت آنها و نقش و تاثیر انها در اقتصاد و سیاست حاکم بر جامعه پرداخته شود تا بعضی از علل تظاهرات بیرونی رفتار های اجتماعی طبقات و اقشار مختلف شناخته شده و علل پیوند ها و یا گسست های انها با حاکمیت و یا با همدیگر روشن گردد....


واژه های کلیدی :                                                                                                                     


طبقه سرمایه دار ، طبقه کارگر ، طبقه متوسط ، نقش اجتماعی ، تاثیر سیاسی 


برای مشاهده و مطالعه کل متن در ستون راست صفحه، روی تیتر بیان آماری کلیک کنید.  

گذشت زمان ، تغییر فضا (مطالب ارسالی به وبلاگ)

نوشته ای که می خوانید را رفیقی برای وبلاگ «خیابان انقلاب» فرستاده تا با شما به اشتراک بگذاریم. او برای رعایت اصول امنیتی ترجیح داده از نام مستعار (مخفف) استفاده کند. این نوشته مروری است بر تاریخ تکامل تئوری مارکسیستی از آغاز تا به امروز. البته رفیق نویسنده ادعای بررسی جزء به جزء فرایندی که نزدیک به یک قرن و نیم تداوم داشته و دارد را ندارد. او از دید خود، سرخط ها یا سرفصل های تکامل تئوری را در ارتباط با تغییر و تحولات عینی در دینامیسم و کارکرد نظام سرمایه داری و آنچه که تحت عنوان دوران پسا ـ سرمایه داری از آن یاد می کند، نشانه گذاری کرده است. آنچه از این مرور سریع و اشاره به تفاوت دوره ها و قیاس آن ها با یکدیگر به ذهن می آید، پرسش هایی تئوریک مهم و مفیدی است که می تواند به درک عمیق تر هسته مرکزی تحلیل مارکسیستی از شیوه تولید سرمایه داری، استثمار نیروی کار، استخراج و انباشت ارزش اضافه و فرایند بین المللی انباشت سرمایه کمک کند. در این نوشته، به موضوع امپریالیسم و سرمایه مالی (و علل و نقش و تاثیر گلوبالیزاسیون در دهه های اخیر) از نقطه نظر مراحل تکاملی نظام سرمایه داری و نیز تکامل تئوری مارکسیستی توسط لنین اشاره ای نشده است. در این زمینه، ما مطالعه آثار لنین و نیز نوشته های ریموند لوتا (اقتصاددان کمونیست) که بخش مهمی از آن به فارسی ترجمه شده را پیشنهاد می کنیم.



گذشت زمان ، تغییر فضا                                   

نویسنده: س. ب.    

مقدمه                                                 

بعد از گذشت 136 سال از درگذشت مارکس و تغییرات عدیده ای که از نظر شکل و محتوی در
کشورهای مختلف دنیا بوجود امده است  ، یکی از موضوعات مورد اختلاف در میان حتی مارکسیست
ها بر سر ان است که این تغییرات با چه کیفیتی هستند و ایا هنوز قوانین اقتصادی و سیاسی مارکسی
میتواند ، همچون زمان مارکس پاسخگوی نیازهای فکری و جامعه شناسی و اقتصادی طبقه کارگر و
تبیین کننده علل بحران های سرمایه داری باشد و برای گذار به پسا سرمایه داری میتوان بدان اتکا نمود
و ایا با گذشت زمان ، تغییرات فضا ( زمین و مناسبات تولیدی و انسانها و تکنولوژی و شهرها ) شامل
چه موارد مشخصی میگردد که باید در نگرش به جوامع و جنبش های امروزی مورد توجه قرار گیرد .
تا قادر باشیم ، تغییرات عظیمی را که از نظر ترکیب جمعیتی کارگران و طبقه متوسط شهرنشین بوجود
امده است و نقش این طبقه کثیرالجمعیت را در تغییرات کیفی جوامع امروزی و جایگاهشان را در تضاد
کارو سرمایه و استثمار و انباشت سرمایه و عبور به جامعه پسا سرمایه داری بدرستی درک کنیم.....

برای مشاهده و مطالعه کل متن  در  ستون سمت راست، روی تیتر گذشت زمان، تغییر فضا کلیک کنید


Monday, February 18, 2019

با نگاهی به مقاله ـ گپی خودمانی در مورد انقلاب 57 ـ

نویسنده: سپیده همراز

این روزها که همه جا صحبت از وقایع حول و حوش بهمن 57 است و رفتن شاه و آمدن خمینی، بلند ترین صداها را البته از مرتجعین می شنویم. جمهوری اسلامی طبیعتا برای خودش هورا می کشد و با آمار و ارقام دستکاری شده و یا خارج از متن می خواهد ثابت کند که وضع از زمان شاه خیلی بهتر شده؛ سلطنت طلبان و «برانداز»های پروامپریالیست هم به اشکال مختلف و با کمک رسانه های گوناگون با نقش تصاویری غیرواقعی و خارج از زمان و مکان می خواهند بگویند قبلا بهتر بود و بی خود انقلاب شد. چه این ها و چه آن ها می کوشند گذشته را در خدمت حال و آینده بگیرند. یکی می خواهد رژیمش را حفظ کند، یکی می خواهد آلترناتیو ارتجاعی خودش را (که شمایلش خیلی هم روشن نیست) جا بیندازد.
این جا صدای کمونیست هاست که به زحمت شنیده می شود. ولی درگیر شدن با این نظراتی که از جانب چپ شنیده می شود مهم است. کلنجار فکری بین افراد و جریاناتی که آن موقع خواستند راهی به جز آن چه شد بروند اهمیت دارد و به خلاصی از شر این نظام ظلم و سود کمک می کند.

برای مطالعه ادامه مطلب روی نام این مقاله در ستون سمت راست کلیک کنید

Friday, February 1, 2019

آمریکا ـ سپاه پاسداران: یکی از گزینه های روی میز؟


هوشنگ امیراحمدی را به عنوان لابی گر (کار چاق کن) جمهوری اسلامی در آمریکا خوب می شناسیم. همان کسی که در دو دهه گذشته، آنقدر بین طرفین رفت و آمد کرده که دیگر فراموش کرده آدم جمهوری اسلامی است یا کاخ سفید؟ او در کنار رضا علیجانی (فعال و تحلیلگر سیاسی از طیف ملی ـ مذهبی) در برنامه ماه گذشته پرگار بی بی سی فارسی شرکت کرد تا به مناسبت چهلمین سالگرد به قدرت رسیدن رژیم مذهبی در ایران به بحث و جدل در مورد نقش و جایگاه سپاه پاسداران بپردازند.
اینجا به دنبال افشای ماهیت این فرد رسوا و مشخصا تلاش مذبوحانه اش برای تطهیر نهاد کثیف، فاسد و سرکوبگری به نام سپاه پاسداران نیستم. به اینکه امیراحمدی، چهره مظلوم و «مامور و معذوری» از این جنایتکاران خیمه زده بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ کشور عرضه کرد هم کاری ندارم. به آرزوهای رضا علیجانی که می گفت ای کاش سپاه از دست اندازی هایش به عرصه های مختلف جامعه و سرکوب مردم دست بکشد و فقط به انجام وظیفه خود بپردازد هم نمی پردازم. فقط می خواهم به چند جمله امیراحمدی در مورد طرح های آمریکا در ارتباط با ایران و در این میان نقش احتمالی سپاه در رویدادهای آتی اشاره کنم.
امیراحمدی در بخشی از صحبت هایش دو نکته مهم مطرح کرد. یکم اینکه، فرماندهان سپاه یا حداقل بخشی از آن ها، ضدآمریکایی نیستند. دوم اینکه، آمریکا از موضع یک قدرت جهانی همیشه ترجیح می دهد در کشورها و مناطق مختلف با کسانی که صاحب قدرت هستند طرف باشد. یعنی با نیروهایی که واقعا در موضع قدرت نشسته اند چک و چانه بزند و معامله کند. او که با ابراز تعجب یا تردید داریوش کریمی (مجری پرگار) و رضا علیجانی نسبت به تمایلات فرماندهان سپاه روبرو شده بود، به سابقه همکاری  ارتش آمریکا در نیروهای سپاه و به طور کلی جمهوری اسلامی در رویدادهای عراق و افغانستان اشاره کرد.  البته این را هم گفت که با «این ها» نشست و برخاست دارم و نظرات و تمایلات طرفین را می دانم.
اینکه امیراحمدی با این نوع حرف زدن می خواست خودش را مهم جلوه دهد و به رسانه هایی مثل بی بی سی گرانتر عرضه کند اهمیتی ندارد. آنچه مهم است، گوشه هایی از واقعیات حاکم بر روابط بین المللی و منافع و نیازهای قدرت های بین المللی و منطقه ای در حرف های اوست. امیراحمدی راست می گوید که فرماندهان سپاه یا بخشی از آن ها ضدآمریکایی نیستند. دقیق تر بگویم، اگر آمریکایی ها پا روی دمشان نگذارند و منافع و امتیازات و جایگاه شان را محدود نکنند، حاضرند در هر ماموریت های منطقه ای همدست و شریک کوچک آمریکا باشند. بنا به حرف های همین چند روز پیش، سردار نقدی بسیجی «ما می خواهیم با آمریکایی ها دوست شویم، آن ها نمی خواهند!»
البته بعضی وقت ها و در برخی موارد، آمریکایی ها از دوستی با سپاه پاسداران اکراه ندارند که هیچ پیشقدم هم می شوند. شعارها و فحاشی ها طرفین را نباید همیشگی به حساب آورد. در سطح رسانه های بین المللی، هیچکس به اندازه آمریکایی ها قاسم سلیمانی را به مثابه فرمانده نیروی قدس سپاه، بزرگ و مطرح نکرده است. نمونه ای از ستایش مقامات نظامی آمریکا از این مهره جنایتکار جمهوری اسلامی که بخشی از مسئولیت تخریب و آوارگی و قتل مردم در سوریه و عراق و منطقه بر دوش اوست، در حرف های چند روز پیش ژنرال استنلی مک‌کریستال فرمانده سابق مرکز عملیات ویژه ارتش آمریکا در عراق منعکس شده است. او در مصاحبه با مجله فارن پالیسی سلیمانی را «رهبر جریان ناسیونالیسم حماسی این روزهای ایران» نامیده است!
بله، قدرت ترجیح می دهد با قدرت چک و چانه بزند. قدرت ترجیح می دهد به قدرت تکیه کند. این حرف امیراحمدی را بگذارید کنار ارائه ارزیابی جدید رئیس سازمان سیا و مدیر سازمان هماهنگی اطلاعاتی آمریکا از اوضاع داخلی ایران که گفته اند: «علیرغم وجود اعتراضات پراکنده، امکان رهبری متمرکز آن ها و اینکه به یک تغییر سیاسی منجر شود وجود ندارد.» یکی از درس های براندازی صدام حسین و باتلاقی که بعد از آن برای طرح های سلطه و هژمونی آمریکا در منطقه خاورمیانه ایجاد شد برای سیاست ریزان این کشور این است که در بر هم زدن نظم موجود و برانداختن رژیم ها نباید بیگدار به آب زد.
طرف دیگر ماجرا، تمایلات و جهت گیری های سران فاسد سپاه پاسداران است. منفعت این ها در رواج این ایده بین مردم است که «جامعه به سمت بلبشو و سوریه ای شدن می رود» و تنها راه بیرون آمدن از فلاکت و فساد و هرج و مرج، «سر کار آمدن یک دولت نظامی مقتدر» است. اگر شرایط مهیا شود و چراغ سبزی جدی از طرف قدرت های بین المللی ببینند و از جانب توده های مردم نیز مقاومت و مخالفتی صورت نگیرد، این جنایتکاران حاضرند دیکتاتوری عریان نظامی خودشان را برقرار کنند. حتی حاضرند نقش دستگاه آخوندی و نهاد ولایت را از قانون اساسی خط بزنند. این ها بارها مستقیم و غیرمستقیم به دولت های غربی پیام فرستاده اند که طرف اصلی معامله و گفت و گو در ایران مائیم. یادتان هست عکس های قاسم سلیمانی را در دست بسیجیانی که در پائیز 1390 حمله نمایشی به سفارت انگلستان را به اجراء گذاشتند؟ با این کار، وسط دعواها و رقابت های درون حکومت اسلامی، به دولت انگلیس پیام دادند که رئیس اینجاست. با چه کسی طرف هستید و باید دم چه کسی را ببینید.
اینکه رویدادهای آتی جامعه چه خواهد بود و در بر کدام پاشنه خواهد چرخید به عوامل و فرایندهای مختلف و تداخل و تاثیر آن ها بر یکدیگر بستگی دارد. اینکه با ادامه و تشدید بحران سیاسی و اقتصادی، وضعیت عینی و ذهنی و تناسب قوا چگونه خواهد شد را از قبل نمی توان پیش بینی کرد. اما سناریوی همسو و همراه شدن آمریکا و بخشی از فرماندهان سپاه پاسداران برای برقراری «حکومت مقتدر» و «عبور از بحران و بی ثباتی» را نمی توان امری محال و خیالی تلقی کرد. وقتی که حاکمان آمریکا می گویند «همه گزینه ها روی میز است» باید این گزینه را هم لحاظ کرد.

 جنبشــــ
بــــرای
انقلابــــ


به یاد رفیقی که چهل سال است گمنام مانده است

  در روزهای بهمن، هجوم خاطره ها بر نسل ما آغاز می شود. باید هم چنین باشد. چرا که آن خاطرات، با آتش شور و فلز شعور  در ذهن ما حک شد و از جوهر...