مطالب ارسالی ـ طبقه متوسط


نویسنده: س. ب

طبقه متوسط                                              
موضوع طبقه متوسط مقوله ای است که در محافل سیاسی و اجتماعی ومباحث جامعه شناسی ، زیاد به کار برده میشود .
اما درک واضحی از ان و اینکه چه کسانی در این طبقه قرار میگیرند  وجود ندارد ، در این گفتار سعی بر ان است که
ضمن دادن تعریفی از ان از میان تعاریف مختلف ، با استفاده از امار موجود ، درکی از طیف هایی از بازیگران درون
ان ایجاد گردد تا کیفیت و کمیت لایه های ان از میان انبوهی از غبارو گنگی ها به روی پرده بازاید و درپیش چشم قرار
بگیرد ، تا تاثیر و نقش هرکدام از لایه های ان در کنش های اجتماعی قابل تشخیص گردد .
در تحلیل و نگرش طبقاتی جامعه انسانی بین دو طبقه کارگر و سرمایه دار ، اقشاری قرار میگیرند که به طبقه متوسط
معروف هستند . این اقشار ، کسانی را شامل میگردند که کارگر نیستند و سرمایه دار هم نیستند ، اما از نظر شیوه زندگی
و تفکر شبیه سرمایه دار هستند ولی از نظر درامد به طبقه کارگر شباهت دارند ، که شامل کلیه کارمندان ادارات و
کارخانجات ونظامیان و مهندسان و پزشکان و پرستاران و معلمان و وکلا و متخصصین و تکنیسین ها و استادان و معلم
 ها و فروشنده ها و تعمیرکاران متخصص و کلیه کسانی میشوند که با رشد علم و تکنولوژی همزمان با گذار جوامع از
 دوره فئودالیسم و اقتصاد مبتنی بر کشاورزی و زمین به دوره سرمایه داری که مبتنی برتولید درکارخانجات هست ودر
شهر ها و با رشد شهر ها بوجود امده اند و با رشد تکنولوژی هر روز بر جمعیتشان افزوده میشود و طیف وسیع و
ناهمگونی از گروه های اجتماعی را که دارای هیچگونه تشابه شغلی و صنفی و فکری و رفتاری باهم نیستند را در بر
 میگیرد .
در اثر رشد نا متوازن اقتصادی و صنعتی و تقسیم جهان به دو دنیای پیشرفته و عقب مانده نیز این طبقه در کشورهای
 پیشرفته دارای ویژگی های خاصی هست که از کشورهای عقب مانده انها را متمایز میکند .
در کشورهای پیشرفته بعلت نفوذ تکنولوژی و دانش به روستاها در روستاها نیز شاهد شکل گیری اقشار طبقه متوسط
میباشیم در حالیکه در کشورهای عقب مانده در روستاها بعلت عقب ماندگی طبقه متوسط حضوری ندارد و فقط در شهر
ها قادر به فعالیت هستند و همچنین در کشورهای پیشرفته اقشار متوسط با اتکا به دانش و ابزار پیشرفته، دارای
عملکردی از نظر اقتصادی و فنی با کیفیتی در سطوح بالاتر ظاهر میگردند و از کمیتی متناسب با نیاز جامعه برخوردار
هستند و اما درکشورهای عقب مانده ، بالعکس دارای کیفیت فنی ای نازلتر بوده و از نظر کمی نیز هیچگونه تناسبی با
نیازجامعه به انها مشاهده نمیگردد ودرنتیجه یا دارای تعداد زیادی هستند و یا کمتر از حد نیاز حضور دارند که درهردو
 حالت باعث صدمه به بافت جامعه و پویایی ان و پی امدهای ناگوار اقتصادی میگردد .
در میان این اقشار از نظر درامدی به سه جزء بالایی و میانی و پایینی فقیر میتوان برخورد که معمولا اقشار فقیرتر از
کمیت بیشتری برخوردار هستند و اقشار مرفه تعداد کمتری را درخود جای میدهند .
از یک منظر این اقشار قابل تقسیم به اقشار سنتی و مدرن هستند که اقشار سنتی شامل خرده مالکهای کشاورز و یا
حرف باقیمانده از دوران ماقبل سرمایه داری هستند که متمایز از اقشار مدرن هستند و کشاورزان خرد و شغل های
قدیمی همچون فروشندگی و نعلبندی و پالان دوزی و ساخت زین و اهنگری و لحاف دوزی و .... را در برمیگیرد و
 نمونه اقشار مدرن را نیز در فوق اوردیم . و این اقشار سنتی در کشورهای عقب مانده پیچیدگی های بسیاری را از نظر
کیفیت و عملکرد و کمیت به خود میگیرند و دارای ویژگی های منحصر بفردی با توجه به سطح پیشرفت صنعت و
شهرنشینی و سابقه اجتماعی و بخصوص فرهنگی ان کشور از خود به نمایش میگذارند که ممکن است از منطقه ای به
 منطقه دیگر با هم متفاوت باشند .
از نظر اساتید علم اقتصاد و جامعه شناسی حتی بر یک مبنا تعریفشان از طبقه متوسط این است که انها کسانی هستند که
دغدغه درامد ندارند و درامدشان به حدی هست که مشکل معیشتی شان حل شده و به ان مقدار اضافه درامد دارند که
میتوانند بخشی از درامدشان را صرف امور فرهنگی و هنری و اجتماعی و سیاسی بنمایند ودرواکنشهای اجتماعی
وسیاسی جامعه شرکت نمایند .
وبرخی از این اساتید طبقه متوسط اقتصادی و طبقه متوسط اجتماعی را ازهم جدا میبینند و اعتقاد دارند که افراد ابتدا وارد
طبقه متوسط اقتصادی میشوند و سپس و بتدریج وارد طبقه متوسط فرهنگی وبعد از ان وارد طبقه متوسط اجتماعی
 میگردند . واین بدان معناست که به صرف داشتن درامد کافی نمیتوان دارای تمام خصوصیات طبقه متوسط شد و ممکن
است فرد دارای مشخصات طبقه متوسط اجتماعی نشده باشد و از نظر ذهنی دارای عقب ماندگی های فکری سنتی ویا
ارتجاعی باشند . که مشخصه های طبقه متوسط را از انها سلب مینماید .
 تعاریف فوق ضمن انکه دارای تناقضات و ناهمگونی زیادی هستند ، اما به نوعی قابل تجمیع وبدست اوردن یک دید کلی
هستند که بدان معناست که فردی که در طبقه متوسط قرار میگیرد باید بطورکلی دارای خصوصیات ذیل باشد :
1 – کارگر نیست .
2 – سرمایه دار نیست .
3 – درامدش مشکلات معیشتی اش را حل میکند و میتواند درامدش زیاد و یا کم باشد .
4 – ممکن است در تولید نقش داشته باشد . اما بیشترشان در تولید نقشی ندارند و از ارزش کار کارگران تغذیه مینمایند .
5 – خویش فرما هستند وبرای خود کسب و کاری دارند ودارای مشاغل ازاد هستند .
6 – کارمندان اداری و نظامی دولت و یا بخش خصوصی هستند .
7 – درفعالیتهای فروشندگی و دلالی و تولیدی وفرهنگی و اموزشی وبهداشتی و درمانی و هنری و ورزشی و فنی اشتغال
دارند .
8 – از بعد درامد در کشورهای پیشرفته از روزی 80 تا 100 دلار و در کشورهای در حال توسعه از روزی 10 تا 50
دلار درامد دارند .
9 – ممکن است سنتی و یا مدرن باشند .
10 – از نظر فکری و ذهنی ممکن است بدان حد از رشد نرسیده باشند که جزو طبقه متوسط اجتماعی محسوب گردند و
فقط در حد طبقه متوسط اقتصادی متوقف شوند .
اگر درامد سرانه جامعه ای به بالای 8000 دلار برسد به این معناست که طبقه متوسط در این جامعه به ان اندازه قوی شده
است که بتواند ان جامعه را به سمت توسعه به حرکت وا دارد . و درکنار درامد که شاخص اقتصادی هست باید توسعه
انسانی نظیر اموزش وبهداشت و مصرف فرهنگی و....را نیز اندازه بگیریم .
شهرنشینی لازمه شکل گیری طبقه متوسط است ودر کشورهایی مانند ایران طبقه متوسط روستایی وجود ندارد و از اوایل
انقلاب که 200 نقطه بالای 10000 نفر تجمع شهری داشتیم و حالا به 2000 نقطه با تجمع شهری رسیده است با وجود
شصت وپنج درصد جمعیت تشکیل دهنده، طبقه متوسط در شهر ها ساکن هستند ودر روستا از طبقه متوسط خبری نیست
مگر ویلا نشین های ثروتمند ، که جزء بافت اصلی اقتصادی روستا نیستند و زمینهای مناطق خوش اب و هوا را
اشغال کرده اند و به تخریب محیط زیست مشغولند و چهره روستا ها را دگرگون میسازند که روستایی بحساب نمیایند .
اساتید دانشگاهی مردم ایران را به سه دسته برخوردار و متوسط و محروم تقسیم مینمایند که 6 تا 7 درصد از مردم
درطبقه بالا(دارای درامد ماهیانه بیش از 20000000 تومان در سال 93 ) و 30 درصد نیز در طبقه پایین قرار دارند که
شامل کارگران و حاشیه نشینان و روستائیان هستند و حدود 2.5 میلیون خانوار را (در سال 93 ) جزو خانوارهای
 محروم بحساب میاورند و مابقی حدود 65 درصد  جامعه را طبقه متوسط میشمارند .
طبقه بالای جامعه (سرمایه داران بخش خصوصی ) حامل سرمایه اقتصادی هستند و طبقه متوسط نیز باید حامل ومولد و
حافظ  سرمایه اجتماعی باشد . در ایران طبقه متوسط سرمایه انسانی تولید کرده است اما سرمایه اجتماعی تولید نکرده
است .
طبقه پایین در ایران همیشه بعلت نابرابری های متحمل شده در برابر نخبه های سیاسی حکومتی که سرمایه های اجتماعی
طبقه بالا وعامل سیاست های نادرست اقتصادی وسیاسی بوده اند به تخریب این سرمایه های اجتماعی منفی پرداخته است.
باتوجه به گستردگی و رشد حجم دولت در سالهای اخیر ، به رغم سیاست های خصوصی سازی ، بخشهای وابسته به
حکومت نیز به تناسب رشد کرده اند ، که شاید در ظاهر جزئی از حکومت نباشند اما عملا منافعشان با حکومت یکی
هست . اینها چون گروه های فاقد هویت حقیقی اجتماعی اند ، نمیتوانند برفرایند های حقیقی اجتماعی نیز اثر ماندگاری
بگذارند ، یعنی نمیتوانند هنجار افرین باشند . و اینها شامل 5 تا 6 میلیون نفر شاغل بخش عمومی ( شامل کارمندان و
نیروی نظامی و بخشهای عمومی وابسته به حکومت ) هستند که عملا نمیتوان بخش وسیعی از انتظاری را که از طبقه
متوسط داریم از این گروه داشته باشیم همچون ازادی خواهی و پیشرفت طلبی و تظاهرات و رفتارهای طبقه متوسط
فرهنگی و اجتماعی .
طبقه متوسط سنتی شامل  مغازه داران  و روحانیون وبرخی اصناف که پیش از انقلاب 45 درصد از کل
جمعیت طبقه متوسط را تشکیل میدادند و الان این نسبت به 38 درصد کاهش یافته است ، شامل دو دسته با درامد بالا
 یعنی طبقه متوسط سنتی بالا و طبقه متوسط سنتی پایین ( با درامد کم ) میشده است که طبقه متوسط سنتی بالا در سازمان
دهی ایدئولوژی گروه محافظه کار سازمان یابی شده اند و این گروه به لحاظ یافتن نقش درتوزیع منابع رانتی اثرگذارهستند
وطبقه متوسط در دست هسته اصلی قدرت هستند و این هسته اصلی قدرت میخواهد این طبقه متوسط دائم در دست خودش
باشد و به خودش وفادار باشد و طبقه متوسط خودی باشند . و این گروه شامل کسانی میگردد که منابع و امکانات کشور را
 تحت عنوان خصوصی سازی و یا خودمانی سازی در اختیار میگیرند .
اینکه در سالیان گذشته از هولدینگ های اقتصادی بزرگ مانند سازمان های بازنشستگی نیروهای امنیتی و قرارگاه
مهندسی خاتم دفاع میشد ، قصد این بود که یک لایه طبقه متوسط خودی ایجاد شود .
نزدیک به نصف مالکیت سهام بورس ، متعلق به شرکت هایی هستند که با سه تعاونی نظامی بنیاد تعاون ارتش و بنیاد
تعاون سپاه و بنیاد تعاون ناجا مرتبط هستند و نصف ارزش سهام در بورس در دست اینها قرار دارند و این طبقه متوسط
منفی بوده و حامل هیچ پیام ارزشی مدنی و برابری خواهانه طبقه متوسط نیستند .
طبقه متوسط اداری نیز که دارای سه بخش بالا و میانه و پائین است مانند کارشناسان ارشد ومتخصصان وکارمندان و
... که این بوروکراسی بخشی از ابزار هسته اصلی قدرت هستند و بخش زیادی از اقدامات ناعادلانه و غیر اخلاقی
حاکمیت را هم اجرا مینمایند .
بخشی دیگر از طبقه متوسط ، بخش واقعا مهمی است ، صاحبان حرفه ها و خدمات را شامل میشود . مانند افرادی که
بیمارستان ها را اداره میکنند و یا مهندسان و .... که جامعه به این گروه نیازمند هست وبه همین خاطر هسته اصلی
حکومت ، مقداری هوایشان را دارد و اینها از حاکمیت قانون و مشارکت سیاسی و رفتارهای مدنی دفاع میکنند .
و این لایه بخش مثبت طبقه متوسط را تشکیل میدهند .
در کنار این لایه بخش تولید کنندگان در طبقه متوسط هستند که بیشتر حامی مدنیت هستند و در دوره ریاست جمهوری
احمدی نژاد بشدت ضربه خوردند و چشمانشان بدنبال کار بورژوازی مستغلات و یا واردات هست .
لایه دیگر افرادی هستند که از طریق فعالیت های فرهنگی و اموزشی و هنری معیشت میکنند و پتانسیل تولید مدنی ومردم
سالارانه قدرتمند را دارند .
در نوعی دیگر از تقسیم بندی اجتماعی میتوان مدیران و سرمایه داران و کارشناسان و تکنیسین ها و خویش فرمایان بخش
 خدمات وبعد کارگران و حاشیه نشینان وروستائیان را در نظر گرفت که عملا کارگران و حاشیه نشینان و روستائیان در
طبقه پائین اجتماعی و سرمایه داران در طبقه بالا قرار میگیرند و در این میان میماند مدیران و خویش فرمایان و
کارشناسان و تکنیسین ها که طبقه متوسط حساس و مستقل از دولت را تشکیل میدهند . همه اینها طبقه متوسط هستند اما
بخش کوچکی از اینها از نظر اقتصادی و اجتماعی شرایط لازم برای قرار گرفتن در طبقه متوسط را دارند .
در کشور ما شاهد رشد سریع طبقه متوسط بوده ایم ، اما در عین حال رشد طبقه متوسط فرهنگی ما کند بوده است .وطبقه
متوسط اقتصادی به تناسب به طبقه متوسط فرهنگی و اجتماعی تبدیل نشده است . و از لایه های متنوع نامبرده تعداد
اندکی از لایه های مثبت طبقه متوسط هستند که روز بروز هم تضعیف میشوند و مابقی از لایه های منفی طبقه متوسط
هستند .

طبقه متوسط نزد مارکسیسم  
مارکس علیرغم کاربرد واژه طبقه متوسط ، برای این اقشار جایگاه طبقه قائل نیست و آنها را اقشاری مابین طبقه کارگر
و طبقه سرمایه دار ارزیابی میکند و بهمین دلیل رفتارهای مبهم و نا معلوم برایشان قائل است که گاهی به طبقه کارگر
نزدیک میشوند و گاهی با طبقه سرمایه دار نزدیکی مینمایند .
طبقه متوسط توسط مارکس در پنج قشر ذیل دسته بندی می گردند :
1 – قشر نخست : تولید کنندگان کوچک ، مانند صاحبان صنایع و کارگاه ها ی کوچک و خرده مالکان .
2 – قشردوم : گروه های واسطه در معاملات و مبادلات ، مانند عمده فروشان و خرده فروشان و دلالان .
3 – قشر سوم : کارکنان بنگاه های سرمایه داری .
4 – قشر چهارم : صاحبان مشاغل ازاد ، همچون پزشکان و وکلا و روزنامه نگاران .
5 – قشر پنجم : کارمندان دولت و روسای ادارات و افسران .
به عقیده مارکس به جز برخی از مشاغل قشر نخست و قشر سوم ، بقیه قشر ها و گروه های طبقه متوسط به کارهای غیر
 تولیدی میپردازند و با ارزش نیروی کار کارگران زندگی میکنند .

(یک نمونه برای مقایسه)
طبقه متوسط در آلمان
طبقه متوسط در آلمان به کسانی گفته میشود که اغلب به تنهایی زندگی میکنند و حقوق انها بین 1130 تا 2420 یورو در
 ماه است .  و یا خانواده هایی با دو فرزند زیر 18 سال که درامد ماهیانه انها مابین 2370 تا 5080 یورو  هست .  
در سال 2010 امار اقشار متوسط به پایین ترین حد خود رسیده و از 65 درصد کل جمعیت المان به 58.5 درصد کاهش
 پیدا کرد ، که با کاهش جمعیت 5.5 میلیون نفری ، از رقم 52.8 میلیون به رقم 47.3 میلیون نفری از جمعیت 82
میلیونی کشور المان رسیده است .
در حا ل حاضر بالغ بر11 میلیون نفر از مردم المان جزو اقشار فقیر و کم درامد این کشور را تشکیل میدهند .
وضعیت انها به گونه ای هست که حتی با کمک دولت نیز به بهبود شرایط انها در اینده و قرارگرفتن این گروه در طبقه
متوسط امیدی وجود ندارد .
در المان 250 هزارنفرجزو بی خانمانها هستند که بیشتر این افراد راجوانها تشکیل میدهند و جمعی ازانها نیز افراد
مسن بالای 50 سال هستند که اکثرا ساکن شهر های بزرگ و صنعتی المان همچون برلین و کلن و هامبورگ و
فرانکفورت بوده و نیازهای شخصی خود را از جمله غذای گرم و لباس و پتوی مورد نیاز در فصل سرما از مردم خیر
دریافت میکنند . و بی خانمانهای زیر 30 سال نیز اغلب افرادی هستند که از ادامه تحصیل باز مانده اند و همچنین حرفه و
تخصص خاصی ندارند .دلایلی که برای بی خانمانی این افراد عنوان میشود ، افزایش بی سابقه اجاره خانه ها در المان
ومشکلات مالی ، ازجمله بدهی های شخصی هست .
از جمعیت 82 میلیونی کشور المان در سال 2012 اگر 11 میلیون جمعیت فقیر و 53 میلیون طبقه متوسط را کم کنیم ،
حدود 18 میلیون از جمعیت المان جزو طبقه ثروتمند ( سرمایه دار ) قرار میگیرند .
ده درصد از ثروتمندترین المانی ها حدود 60 درصد کل دارائی های خالص این کشور را در اختیار دارند و 60 در صد
از مردم المان که جزو کم درامدترین اقشار این کشور هستند 6 درصد کل دارائی های این کشور را دراختیار دارند و
شمار خانواده های بدهکار المانی نیز بالاست .وبیش از 12میلیون نفر زیر خط فقر نسبی (سال2007) زندگی میکنند .
 ده درصد اول ثروتمندان المانی 6.6 برابرده درصد پائینی که مربوط به کم درامدترین اقشار هستند  درامد دارند .
40 میلیون نفر از جمعیت المان مشغول به کار هستند . از این تعداد 53.2 درصد مرد و 46.8 درصد را زنان تشکیل
میدهند . تقریبا 2.1 میلیون نفر فاقد کار هستند که نرخ بیکاری افراد 15 تا 64 ساله 5.1 درصد تا 6.4 درصد هست .
ساعات کار در المان در هفته 28 ساعت است در حالیکه در بریتانیا 37 ساعت و در اسپانیا 38 ساعت و در فرانسه 36
ساعت هست .
به گفته سازمان همکاری اقتصادی وتوسعه ، بالا بودن میزان اشتغال های نا معمول مانند اشتغال های نیمه وقت و پاره
وقت و کوتاه مدت در المان مشکل زا هستند . این نوع از مشاغل که در حال حاضر 40 درصد از مشاغل المان را تشکیل
میدهند به باور این سازمان مسئول اصلی شکاف میان درامدها در این کشور می باشد .
اکثر افراد شاغل در المان ( 73.53 ) درصد در بخش خدمات به کار گرفته شده اند ، از جمله در حمل و نقل و هتل ها و
رستوران ها و خدمات اجتماعی وبهداشت و درمان و مسکن و بخش مالی . بخش تولید ( 24.4 درصد )ازنیروی کاررا
درخوددارد که در حوزه هایی نظیر شیلات و کشاورزی و جنگلداری مشغول هستند .
نرخ بیکاری در سال 2014 معادل 5.1 درصد بوده است .
در این کشور 70 درصد تولید ناخالص داخلی به بخش خدمات و 29.1 درصد به صنعت و 0.9 درصد به کشاورزی
اختصاص دارد . 99 درصد از شرکت های المانی شرکت های با اندازه متوسط و کوچک هستند ، که عمدتابصورت
خانوادگی اداره میشوند .
بر اساس امارهای ارائه شده 99.3 درصد از شرکت های المانی را بنگاه های کوچک و متوسط تشکیل میدهند و در المان
بنگاه های ( کارگاه های ) از 1 تا 10 نفر و یا بنگاه های با گردش مالی سالیانه 500هزار مارک را بنگاه های کوچک
بحساب میاورند وبنگاه های از 10تا 50 نفر و یا بنگاه های با گردش مالی سالیانه زیر 50 میلیون مارک را بنگاه متوسط
 محسوب مینمایند  و به تعریفی دیگر کلا کارگاه های زیر 500 نفر را جزو بنگاه های کوچک و متوسط میدانند .
 حدود 3.2 میلیون بنگاه کوچک و متوسط درالمان فعالیت دارند و 50 درصد تولید ناخالص داخلی المان را تولید میکنند .
در حال حاضر بیش از 27 میلیون نفر در بنگاه های کوچک و متوسط کار میکنند ، که این رقم 70 درصد شاغلان المان
را شامل میگردد ، که تنها با افزایش تحرک یک درصدی این شرکت ها ( بنگاه ها )  400 هزار شغل جدید در اقتصاد
المان ایجاد میشود.
حدود یک میلیون کارفرما و 4 میلیون کارگر در صنایع المان فعال هستند و از میان 500 ابر شرکت دنیا 53 شرکت در
المان قرار دارند .

کارگاه ها در ایران
در ایران در سال 1392 تعداد کارگاه های کمتر از 50 نفر کارگر دارای پروانه بهره برداری صنعتی در کشور 83 هزار
واحد بوده که سهمی معادل 91.5 درصد از کل تعداد واحدهای دارای پروانه بهره برداری صنعتی را به خوداختصاص
داده است . این واحدها 24.4 درصد سرمایه و 41.2 درصد اشتغال واحدهای صنعتی را در بر داشته است .
درمقابل کارگاه های 50 نفرکارگر و بیشتر با وجود سهم پائین از تعداد پروانه بهره برداری موجود سهم 75.6 درصدی
سرمایه و 58.8 درصدی اشتغال واحدهای صنعتی را به خود اختصاص داده اند ، که بمراتب بیش از کارگاه های کمتر
از 50 نفر کارگر هست .
براساس امار بانک مرکزی ایران ، از کارگاه های بزرگ صنعتی سهم کارگاه های بزرگ صنعتی ( 100 نفرکارگر
وبیشتر ) از کل ارزش افزوده بخش صنعت در سال 91 حدود  64 درصد بوده و بر این اساس چنانچه کارگاه های کمتر
 از 100نفر کارگر بعنوان بنگاه های کوچک و متوسط تلقی شوند ، سهم بنگاه های کوچک و متوسط از کل ارزش افزوده
36 درصد است .
نتیجه گیری : تغییرات پیش امده و پیش رو در ترکیب طبقاتی جوامع پیشرفته و درحال توسعه موضوعی انکار ناپذیر هست و در نتیجه این تغییرات بر تعداد بیکاران و فقرا افزوده میشود و از تعداد ثروتمندان کاسته میشود و صرفنظر از اینکه یک فرد کارگر فقیر باشد و یا پرستار و یا معلم فقیر در کنش اجتماعی انها تاثیری تعیین کننده نخواهد داشت و چه ما معلم و یا پرستار و یا مهندس را جزو طبقه متوسط بدانیم و یا در طبقه کارگر به دلیل مزد بگیر بودنشان قرار دهیم انچه که مسلم است معلم و یا پرستار و یا مهندس شیوه زندگی و اشتغال خود را خواهند داشت ، همانگونه که یک کارگر ساده در روش زندگی با یک کارگر ماهر متفاوت خواهد بود و انچه که کارگران را متمایز میگرداند انست که کارگران همه شهرها و همه رشته ها از بعد کارگر بودن در پیوند با هم هستند و پرستار و یا معلم از انجا که خود را کارگر نمیدانند ممکن است پیوندی با کارگران احساس نکنند ، اما در مبارزه طبقاتی و نجات از ستم طبقات فوقانی همان پیوندی که بین کشاورزان فقیر و کارگران میتواند شکل بگیرد برای معلمین و دیگر اقشار فقیر طبقه متوسط نیز گریز ناپذیر هست و اینکه ما انها را بزور در طبقه کارگر جای بدهیم در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نخواهد کرد .


طبقه متوسط


مدرن
فروش وخدمات
تولید و حمل ونقل
کشاورزان ومتعلقات
طبقه کارگر
طبقه سرمایه دار
کل جمعیت کشور( نفر )


2500000
10000000
12500000
25000000
31000000
8000000
80000000
نفر

800000
3000000
4500000
7000000
9000000
5000000
24000000
خانوار

3.2
13
16
30
30
7
100
درصد

























کارگاه های صنعتی 10 نفر کارکن و بیشتر در سالهای 1388 - 1394
1394
1393
1392
1391
1390
1389
1388
1387

13123
14452
14697
14787
14962
15301
16129
17064
تعدادکارگاه
9.2 -
1.7 -
0.6 -
1.2 -
2.2 -
5.1 -
5.50 -
3.1 -
درصد تغییرات
1258
1309
1280
1206
1243
1249
1252
1262
شاغلان(هزارنفر)
3.9 -
2.3
6.1
3.00 -
0.5 -
0.2 -
0.8 -
3.9
درصد تغییرات
4130856
5096299
4957529
3019472
2498151
1906660
1565472
1145492
ارزش تولید(میلیارد ریال)









مقایسه اماری دو کشور المان و ایران در سال 1396 


ایران
المان


80000000
82000000
جمعیت کل

5000000
18000000
جمعیت سرمایه داران

44000000
47000000
جمعیت طبقه متوسط
بخش زیادی از طبقه متوسط المان باید جزوجمعیت کارگران بیاید
31000000
17000000
جمعیت کارگران با خانواده ها  


1258000
4000000
کارگران صنعتی


11000000
37000000
مزد بگیران


13123
3200000
کارگاه های بیش از 10 نفر تا 50

در المان کارگاه ها بطور میانگین 7 نفره هستند و در ایران 2.5 نفره
(اصناف)
3000000
                       کل شاغلین 7000000 نفر
3200000(تولیدی واصناف)کل شاغلین نفر27000000
بنگاه های کوچک و متوسط


درصد65
درصد73.5
خدمات


درصد 35

درصد24.5

تولید


24000000

40000000
جمعیت شاغل


3500000
2.500000
زیرخط فقر مطلق


25000000
12000000
زیرخط فقر نسبی


500000
250000
بی خانمان ها









شرایط نوین :
با گذار فئودالیسم به سرمایه داری در کشورهای پیشرفته اروپائی و سرمایه داری کلاسیک بخشی از دهقانان و پیشه وران
به کارگران کارخانجات تبدیل شدند و بخشی از پیشه وران ، سرمایه داران را تشکیل دادند . بخشی از خرده مالکان
کشاورزی و تولید کنندگان خرد در اشکال قدیم ، با ایجاد مشاغل جدید به حیات خود ادامه دادند و رشد تکنولوژی و
صنعت و علم و دانش نیز به همراه خود مقدار زیادی از مشاغل ، شامل کارکنان حسابداری و دفتری و فنی کارخانجات
و کارمندان ادارات و کارکنان بخش بهداشت و درمان و اموزش و امنیت را پدید اورد که اقشار بینابینی طبقه کارگر
وطبقه سرمایه دار را تشکیل دادند وبا رشد هرچه بیشتر تکنولوژی برتعداد این مشاغل افزوده شد و از بعد از جنگ دوم
جهانی و بخصوص بعد از دهه 1970 میلادی با رشد تکنولوژی همزمان با انقلاب انفورماتیک و اشاعه نولیبرالیسم با
انتقال نیروی کار مهاجر به اروپا و امریکا و انتقال سرمایه به مناطق عقب مانده با دستمزد کمتر و خصوصی سازی های
گسترده بر تعداد مشاغل و کارکنان اقشار طبقه متوسط که مبتنی بر ارائه خدمات بوده و از تولید فاصله دارد هر روز
 افزوده میگردد .
با رشد تکنولوژی همانگونه که تعداد شاغلین بخش کشاورزی به حداقل رسیده است ( اما حجم تولید سرسام اور شده و
کفاف تمامی جمعیت را میدهد ) با انبوه تولیدات که بوسیله تعداد کمی کارگر میسر گردیده وبخشی از جمعیت رانده شده از
تولید جذب بخش خدمات شده و از تعداد کارگران یدی هم کاسته شد و بر کارگران فکری و متخصصین و تکنیسین ها
افزوده گردید . وبا گذشت زمان و با تداوم تکنولوژی و افزایش جمعیت و همچنین افزایش مهاجرین از نیاز بازار کار به
این نیروهای طبقه متوسط نیز کاسته میشود که خود را با رشد جمعیت بیکاران حتی افراد متخصص و تحصیل کرده ها هم
نشان میدهد .
از طرف دیگر با رشد ناموزون سرمایه داری وعدم  اشاعه تکنولوژی در جوامع درحال توسعه و عقب مانده و یا انتقال
تکنولوژی ناقص به کشورهای یادشده ، اقشار وسیعی از دلالان و شغل های کاذب خرده فروشی و جابجائی مسافر و
اصناف متنوع و حتی رمالی و دعا نویسی و کارچاق کنی و رانت خوری محل درامد گردیده و تعداد زیادی از مردم را
بعنوان اقشار طبقه متوسط تشکیل میدهد .واین امر باعث میگردداین طیف جمعیتی ترکیب طبقاتی واجتماعی پیچیده ای پیدا
کرده و متعاقبا رفتارهای پیچیده و غامضی را از خود بروز میدهند . چرا که عادات فرهنگی اعماق تاریخ را با خود حمل
 میکنند وهمانگونه که بخش صنعت وخدمات وکشاورزی در انجا دارای ارتباط ارگانیک و پویا با هم نیستند ، مردم نیز از
انجاکه پروسه صنعتی شدن را از سر نگذرانده اند ، با داشتن فرهنگ عقب مانده در دل مناسبات نیمه پیشرفته ، دچار
سردرگمی شده و اقتصاد غیر استاندارد، رفتار غیر استاندارد می افریند که حتی تعاریف جامعه شناسی را هم بهم میریزد.
این جماعت طبقه متوسط که حال برخلاف قدیم ( زمان مارکس و لنین ) جمعیت بسیار بیشتری را نسبت به طبقه کارگر
تشکیل میدهد این توهم را می افریند که دیگر نظرات مارکس قادر به توضیح و بیان و شناخت ان نیست در حالیکه در این
شرایط نوین نیز طبقه متوسط همچنان همان رفتاری را دارد که قبلا داشت و این بدان معناست که با توجه به شرایط
اقتصادی و اجتماعی جامعه اگر منافعش اقتضا کند ، بسمت طبقه فوقانی متمایل میگردد و در حالت برعکس به طبقه
 کارگر خود را در منازعات سیاسی نزدیک مینماید .
با دقت در اقشار متنوع طبقه متوسط از جنبه نوع شغل و مقدار درامد و سطح تحصیلات و تخصص پی به عدم تشابه و
عدم اشتراک منافع اینها میبریم . بعنوان مثال اقشار خدمات دهنده درمانی و بیمارستانی درگیری های شغلی و نارسائی
ها و کمبودهای مخصوص به خود را دارند و از این منظر دارای خواستهای صنفی مخصوص به خود هستند و معلمین
و گروه های خدماتی اموزشی مسائل مربوط به خود را دارند همچنان که رانندگان کامیون حتی با راننده های تاکسی وجه
مشترکی ندارند و یا فروشنده های مختلف مثلا خوارو بار با لوازم ساختمانی هیچ وجه مشترکی ندارند و کارمندان دولت
نیز که حسابشان ازهمه جداست و به همین دلیل هم هست که حتی بارها تجربه شده که خلبان ها نسبت به کمی حقوق خود
 اگر اعتصاب میکنند هیچ صنفی حتی بعضی از مواقع میهمانداران هواپیما با انها همراهی نمینمایند .
وهمه اینها به دلیل ان هست که مجموعه این اقشار تشکیل یک طبقه با منافع طبقاتی مشترک را نمیدهند و باز به همین
دلیل قابلیت  تجمع در یک حزب سیاسی برای کسب قدرت سیاسی را ندارند و ازنظر ایدئولوژیکی نیز حامل نظریه های
سرمایه داری و یا طبقه کارگر هستند .
و علیرغم گستردگی جمعیتی شان در جامعه امروزی که در روزهای انتخابات سرنوشت ساز میشوند و در زندگی
اجتماعی باعث کم رنگ دیده شدن طبقه کارگر میگردند و طبقاتی بودن جامعه را کمرنگ مینمایند اما هر روز که
میگذرد با ریزش به طبقه پایینی و کاهش درامد نیازمند ان میشوند که ندای عدالت خواهی کارگران را بشنوند و گرد انها
تجمع نمایند . و این فقط طبقه کارگر است که قادر است هسته یکپارچه کسب قدرت سیاسی را بوجود بیاورد .
در مبحث مربوط به طبقه متوسط در المان هرچند که اطلاعات ما بگونه ای امد که مبنای قرار گرفتن گروهی از مردم
درطبقه متوسط را درامد انها در نظر گرفت . اما با در نظر گرفتن انکه نزدیک به 60 درصد مردم در المان جزو کم
 درامدترین مردم المان هستند ( البته با استاندارد زندگی المانی نه جهان سومی) بنا براین اکثر این افراد صرفنظر از
اینکه مهندس باشند و یا راننده و یا حتی پزشک و یا کارگر، مزد بگیر بحساب می ایند و از این منظر با طبقه کارگر پیوند
 دارند  . هرچند از نظر شغل و شکل اشتغال در طبقه متوسط جای داشته باشند .
در این شرایط نوین که طبقه سرمایه دار نسبت به کل جمعیت از کمیت بسیار کمی برخوردار است و طبقه کارگر نیز هر
 روز از جمعیتش کاسته میشود و طبقه متوسط  گستردگی جمعیتی بیشتری نسبت به طبقه کارگر دارد و هر روز از قسمت
مرفه و نیمه مرفه ان کاسته میشود و براقشار فقیر ان افزوده میشود ودر شرایطی که نیروی کار امکان حرکت به مکانهای
مناسبتر برای کسب درامد بوسیله قوانین سرمایه داری را ندارد و سرمایه ازادانه از محلهای با دستمزد گرانتر فرار
میکند وبرای کسب سود بیشتر به هرجا و در هر قسمت تولیدی منتقل میشود و کارگران و اقشار متوسط را با بیکاری و
کاهش دستمزد زیر فشار قرار میدهند و از طرف دیگر دولت های سرمایه داری با مطالعه و برنامه ریزی بحران های
اقتصادی کشورهای خود را به محل های دیگر انتقال میدهند و ان را با بالا و پایین کردن نرخ ارز و بهره بانکی و
سیاستهای نظامی و وام و .... مدیریت مینمایند و در کشورهای پیشرفته برای حفظ ثبات و امنیت خود دستمزد کارگران
و امکانات رفاهی را در سطحی قابل تحمل نگه میدارند و در کشورهای عقب مانده نیز با سرکوب و دیکتاتوری و راه
اندازی جنگ و ایجاد نا امنی دستمزدها را پائین نگه میدارند و ثروت های انها را به غارت میبرند و راه هرگونه توسعه
پایداری را بر انها میبندند . همه اینها بدان معناست که بطور نسبی بحران ها را هم سرمایه داری جهت میدهد و مدیریت
مینماید و درگیری های درونی خود را نیزبا ایجاد توازن قوا بین رقبا و تقسیم بازار و باج دهی به همدیگر به کنترل در
اورده است .
این شرایط نوین باید این هشیاری را در طبقه کارگر بیدار نماید که با در نظر گرفتن مجموعه شرایط جدید برای بدست
اوردن امتیازات و نهایتا کسب قدرت سیاسی برنامه ریزی و تلاش نماید و همانگونه که سندیکا ها به ضعف کشیده شده اند
و حرکات اجتماعی بیشتر از طرف طبقه متوسط فقیر هر از گاهی و تحت فشارهای مختلف به غلیان در می اید با پیوند با
این اقشار و با پیوند با کارگران و فقرای کشورهای دیگر در جهت ایجاد تشکلی فراگیر و بین المللی اقدام نموده و حرکات
 در یک کشور را همچون مراسم روز کارگر به حرکاتی بین المللی و حداقل منطقه ای تبدیل نماید تا اثر گذاری و ثمر
 بخشی ان بیشتر بشود .
این طبقه متوسط فقیر شامل تمامی کارکنان کم درامد و بیخانمان ها و بیکارها میگردد که حتی از کارگران شاغل با درامد
مناسب امادگی بیشتری برای تحول خواهی و عدالت طلبی دارند وقربانیان خط مقدم جبهه نبرد تضاد کاروسرمایه هستند .





جداول پیوست :
تعداد حقوق بگیران دستگاه های اجرایی در سال ۱۳۹۳
عنوان
تعداد
وزارتخانه ها، موسسات سازمانهای دولتی
۲۰۳۴۰۰۰ نفر
کارکنان نیروهای انتظامی و نظامی
۶۰۰۰۰۰ نفر
شرکت های دولتی
۴۳۶۴۸۸ نفر
نهادهای عمومی و غیردولتی
۶۰۳۰۰۰ نفر
حقوق حالت اشتغال ایثارگران و مستمری والدین
۳۱۲۰۰۰ نفر
جمع کل حقوق بگیران دستگاه های اجرایی
۳۹۸۵۴۸۸ نفر
تعداد حقوق بگیران و مستمری بگیران صندوق های بازنشستگی سال ۱۳۹۳
عنوان
محل تامین منابع
تعداد
صندوق های بازنشستگی کشوری
۸۰ درصد بودجه عمومی
۱۲۴۷۰۰۰ نفر
صندوق بازنشستگی نیروهای مسلح
۹۸ درصد بودجه عمومی
۶۵۸۰۰۰ نفر
صندوق تامین اجتماعی
صندوق+بودجه عمومی
۲۳۸۶۰۰۰ نفر
سایر صندوق های بازنشستگی
صندوق+بودجه عمومی
۲۰۰۰۰۰ نفر
جمع کل تعداد بازنشستگان

۴۴۹۱۰۰۰ نفر

تعداد مدیران کشور
  • تعداد مدیران در سطح معاون وزیر: 874 نفر
  • تعداد مدیران ستادی و استانی تا سطح رئیس اداره: 145199 نفر
  • تعداد مدیران واحدهای عملیاتی: 296336 نفر
توزیع کارکنان دولت بر حسب مدرک تحصیلی
  • تعداد کارمندان دولت در مقطع دکترا: 3.1 درصد
  • تعداد کارمندان دولت در مقطع فوق لیسانس: 5.2 درصد
  • تعداد کارمندان دولت در مقطع لیسانس: 41.7 درصد
  • تعداد کارمندان دولت در مقطع فوق دیپلم: 20.3 درصد
  • تعداد کارمندان دولت در مقطع دیپلم: 20.2 درصد
  • تعداد کارمندان دولت در مقطع کمتر از دیپلم: 9.5 درصد
بر اساس این گزارش، آمارها نشان می دهد که بر اساس مصوبه دولت دهم 628 هزار پست سازمانی در دولت ایجاد شد. هر چند رئیس مجلس جلوی اجرای این مصوبه را گرفت اما تعداد زیادی کارمند به بدنه دولت وارد شد. نکته قابل تامل این است که 500 هزار نفر بدون مجوز قانونی و 628 هزار نفر هم بدون برگزاری آزمون و مدرک تحصیلی غیر مرتبط استخدام دولت شدند.
تعداد دستگاه های اجرایی در کشور
وزارتخانه
18 عدد
موسسات دولتی
911 عدد
شرکت های دولتی
779 عدد
نهادهای غیردولتی و سازمانهای تحت نظارت رهبری
42 عدد
موسات و شرکتهای تحت پوشش نهادهای غیر دولتی
595 عدد
صندوق بازنشستگی
20 عدد
شهرداری ها
1236 عدد
با جمع دستگاه های اجرایی می توان گفت که در کشور 3601 دستگاه اجرایی فعالیت می کنند. همچنین در استانهای کشور هم حدود 247 هزار و 64 اداره کل و نهاد فعال هستند.

کل جمعیت بالای ۱۰سال کشور
جمعیت فعال
کل جمعیت فعال
شاغل
بیکار
تعداد
۶۶۴۲۱۹۸۹
۲۵۹۲۹۲۰۳
۲۲۶۷۰۹۸۸
۳۲۵۸۲۱۵

کل جمعیت بالای ۱۰سال کشور
جمعیت غیر فعال
کل جمعیت غیرفعال
محصل
خانه دار
دارای درآمد بدون کار
تعداد
۶۶۴۲۱۹۸۹
۴۰۲۳۱۰۷۲
۱۲۲۶۱۶۹۱
۲۰۵۶۴۹۲۰
۳۷۲۵۲۳۷








(به‌هزار نفر)
جمعیت شاغل
تعداد کارگر شاغل
درصد
نسبت کارگران به‌شاغلین
کشاورزی
۲۹۷۹
۱۲۰۵
۲۶٫۵
۴۰٫۴
صنعت
۱۶۶۲
۱۲۴۶
۲۷٫۴
۷۵٫۰
معدن
۹۴
۶۸
۱٫۵
۷۲٫۳
ساختمان
۱۱۷۷
۱۰۲۸
۲۲٫۶
۸۷٫۳
آب، برق و گاز
۶۱
۳۷
۰٫۸
۱٫۷
۱۲٫۰
فروش
۶۶۵
۸۰
۱٫۷
۱۲٫۰
حمل‌ونقل، ارتباطات و مخابرات
۴۳۴
۳۲۳
۷٫۱
۷۴٫۴
خدمات‌ملکی، بانکی و تجاری
۱۰۱
۱۱
۰٫۲
۱۰٫۹
خدمات اجتماعی، شخصی
۱۵۴۱
۴۹۶
۱۰٫۹
۳۲٫۲
نامشخص
۷۵
۵۹
۱٫۳
۷۸٫۷
جمع
۸۷۸۹
۴۵۵۴
۱۰۰
۵۱٫۸



(شماره‌ها به‌هزار نفر)
«توزیع نیروی کار شاغل صنعتی در رشته‌های تولیدی مختلف»
صنایع
کشور
شهر
روستا
همهٔ صنایع:
۱۲۴۵
۶۱۴
۶۳۱
صنایع غذایی
۱۱۵
۸۱
۳۴
نساجی، پوشاک، چرم و پوست
۷۸۵
۲۸۲
۵۰۳
چوب و محصولات چوبی
۴۵
۲۹
۱۶
کاغذ، چاپ و نشر
۱۴
۱۱
۳
محصولات شیمیائی، نفتی و ذغال سنگی
۲۹
۲۴
۵
لاستیک و پلاستیک
محصولات کانی غیر فلزی
۸۸
۴۵
۴۳
تولید فلزات اساسی
۴۰
۳۱‍
۹
ماشین‌آلات، تجهیزات و ابزارهای معمولی
۱۲۳
۱۰۶
۱۷
دیگر صنایع
۶
۵
۱


(شماره‌ها به‌هزار نفر)
توزیع کارگران شاغل در رشته‌های تولیدی استخراج معادن
بخش‌های معدنی
کشور
شهر
روستا
همه معادن:
۶۸
۳۵
۳۳
استخراج ذغال‌سنگ
۲۳
۵
۱۸
تولید نفت خام و گاز
۳۰
۲۶
۴
استخراج کان‌های فلزی
۹
۳
۶
استخراج سایر کان‌ها
۷
۱
۶

توزیع کارگران در سایر بخش‌های اقتصادی
بخش‌های اقتصادی
کشور
شهر
روستا
فروش
۸۰
۶۳
۱۷
حمل‌ونقل، ارتباطات و مخابرات
۳۲۳
۲۴۲
۸۱
خدمات ملکی، بیمه، بانکی و تجاری
۱۱
۱۰
۱
خدمات اجتماعی و شخصی
۴۹۶
۴۰۳
۹۳
نامشخص
۵۹
۳۴
۲۵


نسبت کارگر به‌کارفرما در بخش خصوصی
کشور
شهر
روستا
‏کشاورزی
۱۷٫۱
۸٫۲
۲۰٫۱
صنعت
۱۴٫۵
۱۱٫۱
۳۴٫۱
معدن
۵۸٫۷
۳۰٫۲
۱۱۱٫۰
ساختمان
۵۱٫۱
۲۴٫۹
۲۷۷٫۳
آب، برق و گاز
۵۷٫۱
۵۲٫۷
۸۸٫۰
حمل ونقل، ارتباطات و مخابرات
۱۴٫۶
۱۳٫۸
۲۱٫۰
خدمات ملکی، بانکی و تجاری
۱۴٫۰
۱۳٫۸
۲۱٫۰
خدمات اجتماعی و شخصی
۱۳٫۶
۱۱٫۵
۶۹٫۷
جمع
۱۵٫۸
۱۰٫۵
۳۵٫۷












بهره‌وری کار (به‌هزار ریال)
کشاورزی
..................
۱۱۵
صنایع و معادن:
....................
۲۱۸ 
صنعت و معدن
....................
۲۳۸
ساختمان
....................
۱۷۲
‏آب، برق و گاز
....................
۵۴۷
خدمات:
....................
۴۱۱
حمل و نقل
....................
۳۱۸
سایر خدمات
....................
۴۲۸
کل اقتصاد (بدون نفت)
....................
۲۴۵
کل اقتصاد با نفت









....................
۴۰۹ 

منبع آمارمرکز آمار ایران
تاریخ انتشار: 1392
برآوردی از نتایج آمارگیری مرکز آمار ایران از نیروی کار 1392
داده‌ها

گستره
موضوع
سال
75149669


جمعیت ایران
1390
53646863,7
71,40%

میزان شهر نشینی
1390
21492805
28,60%

میزان روستا نشینی
1390
کل: 3,5
روستائی: 3,7
شهری: 3,5
متوسط تعداد هر خانوار
1390
23932186

کل کشور
تعداد افراد فعال 10 سال به بالا
1393
20130906

مردان
تعداد افراد فعال 10 سال به بالا
1393
3801280

زنان
تعداد افراد فعال 10 سال به بالا
1393
17313763

در شهر
تعداد افراد فعال 10 سال به بالا
1393
6618423

در روستا
تعداد افراد فعال 10 سال به بالا
1393
7359203

در کل کشور
تعداد اشتغال در بخش صنعت
1393
10448536

در کل کشور
تعداد اشتغال در بخش خدمات
1393
48,80%

در کل کشور
درصد اشتغال در خدمات
1393
3600258

در کل کشور
تعداد اشتغال در بخش کشاورزی
1393


No comments:

Post a Comment

به یاد رفیقی که چهل سال است گمنام مانده است

  در روزهای بهمن، هجوم خاطره ها بر نسل ما آغاز می شود. باید هم چنین باشد. چرا که آن خاطرات، با آتش شور و فلز شعور  در ذهن ما حک شد و از جوهر...