Saturday, December 8, 2018

هفت تپه (3): گرایش ها


 در واکنش به مبارزۀ هفت تپه،عناصر و نیروها با گرایشات مختلف به شکل بیسابقه ای به حرف آمده اند و مشغول جمعبندی و ارائه رهنمود هستند. مشاجرات و اختلاف نظرات قدیمی این نیروها، حالا دارد روشن تر و مدون تر بر بستر این جمعبندی ها و رهنمودها بیان می شود.
امروز مشخصا با دو گرایش نادرست اصلی روبرو هستیم که هر یک تلاش می کند به شکلی بر مبارزه کنونی تاثیر بگذارد و درس های این مبارزه را بر مبنای دیدگاه و خط خود برای کل جنبش جمعبندی و فشرده کند.
گرایش اول، گرایشی آشکارا مخرب است که از نظر سیاسی، ایستادن در کنار ارتجاع حاکم را تبلیغ و توجیه می کند. این گرایش که شکل وقیحانه و فرموله اش را در افراد تحت الحمایه سایت «مجله هفته» (افرادی نظیر محمد رضا حنانه و روزبه راسخ و  حامیان رضا رخشان) می بینیم، هرگونه بهم خوردن نظم و ثبات جامعه و پر رنگ شدن افق سرنگونی جمهوری اسلامی را پیشاپیش زیان آور ارزیابی می کند و چنین روندی را خطرناک و در خدمت امپریالیست ها می داند. این ها، بروز جنبش ها و خیزش های رادیکال توده ای که موجودیت کل رژیم را زیر سوال می برد، نتیجه تحریکات امپریالیست ها و مشخصا آمریکا و وابستگان و طرفداران داخلی اش قلمداد می کنند. از این خیزش ها به عنوان رویدادهای ناگواری یاد می کنند که به علت تناسب قوای نامساعد، به ناگزیر به طرح های منطقه ای و «رژیم چنجی» آمریکا خدمت می کند. با همین تحلیل و جهت گیری است که کارگران معترض را به محدود ماندن در دایره فعالیت های سندیکایی صرف و مطالبات اقتصادی، کاستن از برخی فشارهای سیاسی و حرکت برای ایجاد تشکل های صنفی فرا می خوانند و از هر چه بوی رویارویی مستقیم و رادیکال با دستگاه حکومتی بدهد بر حذر می دارند. تا آنجا پیش می روند که به تخطئه و تحریف مبارزات دوره حاضر (از خیزش دی ماه 96 گرفت تا حرکت «دختران خیابان انقلاب») می پردازند و با تقسیم جنبش کارگری و تشکل ها و فعالان این جنبش به «منطقی و آگاه» در مقابل «تندرو و چپ نما»، به تفرقه افکنی و سمپاشی علیه رادیکالیسم دست می زنند. مواضع این ها، عملا به تلاش های جمهوری اسلامی برای «سیاست زدائی» از جنبش مطالباتی کارگران و جلوگیری از تحول و آزاد شدن پتانسیل مبارزاتی توده های درگیر خدمت می کند. این گرایش مشخصا نگرانی و هراس خود از مبارزه الهامبخش هفت تپه را ابراز کرده است. همین ها بودند که در جریان اعتراضات سال گذشته، به انتقاد از «تندروی های» سخنگویان کارگران معترض و مشخصا سخنرانی اسماعیل بخشی پرداخت که چرا پا را از گلیم خواسته های صنفی فراتر گذاشتی؟! این بار هم اگر چه فعلا جرات موضع گیری مستقیم علیه بخشی را ندارند اما زیر لب از انتقادهایی که به حرکت و روش برخی از فعالان هفت تپه وارد است حرف می زنند. این گرایش را باید مورد نقد بیرحمانه سیاسی قرار داد. و از این هم غافل نشد که در روزهای فروکش کردن و عقب نشستن مبارزه، زبان این ها درازتر خواهد شد و تلاش خواهند کرد روی دلسردی ها و سردرگمی های موجود در صفوف معترضان سوار شوند.   
گرایش دوم که با «کارگر گرایی» و اکونومیسم به معنی دنباله روی از سیر خود به خودی جنبش مشخص می شود تصویری اغراق آمیز از مبارزه هفت تپه و سطح آگاهی و جهت گیری حاکم بر آن ارائه می دهد.جریان های مختلف کمونیسم کارگری، راه کارگری و آذرینی (علیرغم تفاوت ها و اختلاف نظرهایی که با هم دارند)چنین گرایشی را نمایندگی می کنند. این هاحرکت هفت تپه را پیش درآمدی برای برپایی یک جنبش شورایی سراسری و جهش در مبارزه عمومی مردم علیه جمهوری اسلامی می بینند. بر این باورند که ایده و جهت گیری سوسیالیستی در دل همین شعار «اداره شورایی» نهفته است و در جریان پیشروی و گسترش و تکامل همین مبارزات توده ای کارگری می تواند شکوفا شودو به ذهنیت مسلط بر جنبش طبقه کارگر تبدیل شود. بسیاری شان به این فکرند که گسترش و قدرت گیری یک جنبش کارگری متشکل می تواند عاملی شود به نفع جنبش چپ که با اتکاء به آن بتواند حمایت «جامعه جهانی» را برای جنبش مردم علیه جمهوری اسلامی کسب کند و در تحولات آتی جامعه، «برگ برنده ای» در دست داشته باشد.
این ها وظیفه خود نسبت به این مبارزه را اساسا وظیفه ای حمایتی می بیند و حداکثرش ارائه رهنمودهای صرفا تشکیلاتی و فنی و امنیتی. تلاش سیاسی امروزشان در ارتباط با مبارزاتی مثل هفت تپه، به افشاگری از جناح ها و برنامه های مختلف دولت سرمایه دار برای فریب و سرکوب و مهار جنبش کارگری خلاصه می شود. وظیفه ای لازم که به هیچ وجه کافی نیست. این ها حتی اگر مدافع تحزب و ضرورت ایجاد حزب باشند، درک شان از حزب یک تشکیلات پیشاهنگ کمونیست انقلابی نیست. به ضرورت ارتباط و مداخله و تاثیرگذاری عنصر آگاه کمونیستی با هدف منحرف کردن جنبش خودجوش اعتراضی و مطالباتی کارگران و زحمتکشان باور ندارند.ضرورت پیوند خوردن و متحد شدن با این مبارزات و هم زماندرگیر شدن و مبارزه ایدئولوژیک و سیاسی کردن با فعالان و توده های شرکت کننده در اعتراضات با هدف متحول کردن آن ها را نمی بینند و یا درک محدودی از این کار دارند. به فکر ارائه افقی گسترده تر، شعارهایی فراگیرتر و نزدیک و متصل کردن توده های حق طلب به یک استراتژی عمومی برای انقلاب اجتماعی نیستند.

مرزبندی و مبارزه سیاسی با هر دو این گرایش ها وظیفه ای مهم است. خصوصا باید گرایش اول را مورد نقد سیاسی بیرحمانه قرار داد. این بخشی مهم از انتشار و تعمیق آگاهی در صفوف جنبش کارگری و جنبش عمومی مردم است. مرزبندی و مبارزه سیاسی با این دو گرایش در صفوف کارگران و مردم و احزاب سیاسی، مبارزه ای در خود و برای خود نیست. به این مبارزه باید به عنوان یک گام تدارک سیاسی و ایدئولوژیک برای شکل دادن به یک نیروی پیشاهنگ کمونیستی، ساختن یک قطب رادیکال انقلابی و پی ریزی جنبشی با هدف انقلاب اجتماعی نگاه کنیم. به عنوان گامی برای ایجاد یک مرکز انقلابی در مقابل نیروهای اصلی ضدمردمی که در حال شکاف انداختن و قطب بندی کردن جامعه حول دو محور ارتجاع حاکم و قدرت های امپریالیستی و مشخصا آمریکا هستند.
جنبش
بــــرای
انقلابــــ

No comments:

Post a Comment

به یاد رفیقی که چهل سال است گمنام مانده است

  در روزهای بهمن، هجوم خاطره ها بر نسل ما آغاز می شود. باید هم چنین باشد. چرا که آن خاطرات، با آتش شور و فلز شعور  در ذهن ما حک شد و از جوهر...