Thursday, April 18, 2019

امیرحسن پور از کمونیسم علمی، پست مدرنیسم و هویت گرایی می گوید

بخشی از یک سخنرانی
...من هم مثل شما و بسیاری کسان دیگری که می­ شناسم در طول زندگی­ ام خیلی درگیر با تضاد بین علم و ضد-علم بوده ­ام. در مهاباد در خانواده ­ای طبقه متوسط به بالا متولد شده و بزرگ شدم و مدرسه رفتم. از وقتی که یادم می ­آید از مدرسه رفتنم تا به امروز درگیر تضاد علم و ضدعلم بوده ­ام. در سی سال اخیر که بیشتر در کانادا و آمریکا بوده­ ام مسائل تازه­ ای در این رابطه مطرح شده که با وجودی که با بحث­ های گذشته فرق دارند اما در واقع چیز تازه ­ای هم نیستند. منظورم تضاد بین شناخت علمی و شناخت­ های غیر­علمی و مخصوصاً شناخت­ های ضد­علمی است.
....
در ... سال­های 80 و 90، شیفت مهمی به سمت پسا­مدرنیسم و پساساختگرایی و پسا­های دیگر شکل می­ گرفت.– چرخشی که مسعود زوارزاده آن را به انگلیسی postality نام داده و من آن را ترجمه می کنم به «پسائیت». به زودی، از اوائل سال­ های 90، هر چیزی پسای چیز دیگری شد. با وجود اینکه جنبش دانشجوئی این زمان بیشتر در حال افت بود، خیلی از دانشجوها علاقه داشتند دنیا را تغییر دهند، ناراضی بودند، و همیشه به نئولیبرالیسم و جنگ­های امپریالیستی در خاورمیانه انتقاد داشتند. ولی کمتر از بورژوازی صحبت می­ کردند و بیشتر نقد متوجه نئولیبرالیسم بود. در حالی که اخبار خاورمیانه در راس اخبار بین­ المللی بود و دانشجویان خبر داشتند که چه می­ گذرد ولی دیگر کلمه «امپریالیسم» را استفاده نمی­ کردند. با وجودی­ که اخبار لحظه به لحظه همه را مجبور می­ کرد که در این دنیا زندگی کنند تفکر here and now، «اینجا و اکنون» در محیط دانشگاهی و در فرهنگ عام داشت جا باز می­ کرد.
این تفکری بود که پسامدرنیست­ها تبلیغ می­ کردند. یعنی اگر ورای محل زندگی خودت و زمان خودت را ببینی، گرفتار «روایت  بزرگ» (گراند نارتیو) شده­ ای، و اگر «روایت بزرگ» داشته باشی حتماً دچار توتالیتاریسم (تمامیت گرایی) می­شوی و تفکراتت ضد دمکراتیک می­ شوند، چون می­ خواهی یک فکر جهان­شمول را تحمیل کنی بر شرایط  مشخص خودت و یا بر زمان مشخص خودت. تو نباید فکر کنی که می­ شود دنیائی را درست کرد که مثلا ستم جنسیتی در آن نباشد. بعضی از پسامدرنیس ت­ها می ­گفتند، در محیط خودت، در بین اطرافیان، در یک شهر اشکال ندارد با ستم جنسیتی مبارزه کنی. ولی می­گفتند اگر به ورای آن بروی و فکر کنی در جهان و برای همیشه می­ شود جامعۀ بی­ طبقه درست کرد این می­ شود «روایت بزرگ».
 این چرخش­ های تئوریک و سیاسی در تضاد با تجربه و شیوه تفکر و افق نسل من بودند، اگرچه ربطی به تفاوت نسل نداشت. بسیاری از همکاران من به این چرخش پیوستند. ... کلمه­ «هویت» (identity) در قاموس ما مطلقاً نبود. ... امروز را نگاه می­ کنیم، هیچ­کس در دانشگاه، رسانه­ ها، و فرهنگ عام نمی­تواند از موضوعی سیاسی و هنری و فرهنگی صحبت کند و به واژه­ «آیدنتیتی» متوسل نشود. ... امروز افق­ غالب این است که دنیا جنگ هویت ­ها است: «من، منم»، «وجود مقدس من»، من «آیدنتیتی» خودم را دارم، من سیاهم یا سفیدم یا کُردم یا ترکم، و این دنیا باید حول آیدنتیتی من بگردد. در واقع همان individualism «فردگرایی» قدیم سرمایه داری است که یک شکل ستمدیدگی علیه ستمگری بهش داده­ اند. در فضای آکادمیک این شیوه­ تفکر تبدیل به یک معیار شده است، و به عنوان تنها چارچوب تئوریک درست به شیوه­ های «دمکراتیک» به همه تحمیل می ­شود.....

برای خواندن ادامه مطلب روی نام آن در ستون سمت راست صفحه کلیک کنید


No comments:

Post a Comment

به یاد رفیقی که چهل سال است گمنام مانده است

  در روزهای بهمن، هجوم خاطره ها بر نسل ما آغاز می شود. باید هم چنین باشد. چرا که آن خاطرات، با آتش شور و فلز شعور  در ذهن ما حک شد و از جوهر...